فراز: وعده داده شده نودمین شهرآورد، آخرین شهرآورد تکجنسیتی پایتخت باشد. تماشاگران پیش از سوت آغاز بازی به یاد «دخترآبی» سرود خواندند و بلندگوها از حاضران خواستند از آنجا که از بازیهای بعدی بانوان نیز روی سکوها حضور خواهند داشت «مسایل فرهنگی» را بیشتر رعایت کنند. اکنون به نظر میرسد گرهای که از ابتدا میشد به سرنگشت تدبیر باز شود با دندان فشار فیفا در آستانه باز شدن است.
با این همه و صرف نظر از این که حضور زنان در ورزشگاهها امروز به موضوعی سیاسی/اجتماعی بدل شده اما نباید از یاد برد که ورزشقهرمانی در کلیت خود یک موضوع تجاری/تفریحی است و بخشی از صنعت سرگرمی به حساب میآید که فرهنگ و خردهفرهنگهای مختص خودش را دارد. در این سرگرمی نیز مانند سایر سرگرمیها و تفریحات میان میزان بهایی که باید برای هر برنامه تفریحی پرداخت شود و مخاطبان آن تفریح، پیوند معناداری وجود دارد. برای مثال هزینه بهترین بلیت بازی شهرآورد دیروز یعنی بلیت جایگاه ۲۵هزارتومان بود و مشتاقان کمدرآمدتر دیدن فوتبال میتوانستند با بلیتهای 10 و 15 هزار تومانی نیز روی سکوها حاضر شوند. طبیعتا مبلغ بلیت برای بازیهایی با حساسیت و جذابیت کمتر، عددی به مراتب کمتر است. یعنی اگر فردی طرفدار یکی از تیمهای سرخابی پایتخت باشد میزان هزینه متوسطی که برای تماشای تمام بازیهایی خانگی تیماش ناگزیر از پرداخت آن است در طول یک فصل فوتبالی حدود ۲۰۰هزارتومان میشود.
این مبلغ را با هزینه تفریحاتی مانند قیمت بلیت سینما، تئاتر و کنسرت مقایسه کنید. برای تهیه یک صندلی معمولی در یک کنسرت باید مبلغی حدود صدهزارتومان پرداخت تا امکانات فقط یک شب تفریح فراهم شود. یعنی حدود شش برابر بلیت تماشای یک مسابقه فوتبال.
باوجود این که شهرآورد دیروز در روزهای نخستین هفته برنامهریزیشده بود اما بازهم بیش از هفتادهزار نفر به تماشای بازی نشستند. برای آنان اهمیتی ندارد اگر امکانات ورزشگاه مناسب نباشد، سرویس بهداشتی نداشتهباشد، صندلیها شکسته باشد یا حتی چند روز قبل انسانی در استادیوم جان سپردهباشد.
در این میان بحث شکسته شدن ممنوعیت حضور بانوان در ورزشگاهها از سوی بخشی از فعالان حوزه زنان، به عنوان یک مطالبه جدی پیگیری و بر روی آن تاکید میشود. این در حالی است اساسا تفریح «ورزشگاه رفتن» مخاطبان خاص خودش را دارد.
دکتر سبحان یحیایی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی در همین پیوند به خبرنگار فراز میگوید: «در جامعه ما «عموم»هایی وجود دارند که با هم بیگانهاند و اهل گفتوگو با هم نیستند؛ مانند جامعه روشنفکری که گفتوگو با جامعه برایش دشوار و در مواردی ناممکن شده است.»
به اعتقاد این استاد دانشگاه «دغدغه حضور زنان در ورزشگاه، از جنس تماشاگران ورزشگاه نیست. برابریطلبان حقزنانه در ورود به ورزشگاه، عمدتا تا به حال محیط ورزشگاه را به طور میدانی تجربه نکردهاند. حال آنکه بسیاری از تماشاگران زیسته ورزشگاه، پیش از این که بلندگو ورزشگاه آزادی درباره زنان صحبت کند، به حضور آنان در استادیوم شاید فکر هم نکرده باشند. از هشتگ و مطالبات بخش هایی از جامعه مدنی هم اساسا بی خبرند. بنابراین می شود گفت که شکاف در میان عموم ها در جامعه ما جدی است.»
در هفتههای منتهی به نودمین شهرآورد - و به ویژه پس از ماجرای دخترآبی- بخشی از فعالان حوزع زنان تلاش کردند با اطلاع رسانی و پویشهایی در شبکههای اجتماعی تماشاگران مرد را ترغیب کنند در اعتراض به ممنوعیت حضور زنان، از رفتن به ورزشگاه خودداری کنند. اتفاقی که روز یکشنبه رخ نداد و بیشتر سکوهای آزادی در یک روز غیر تعطیل میانهفته پر شد.
یحیایی با قابل پیش بینی خواندن این رخداد میگوید: «کاربر توییتری که میخواهد با هشتگ زدن حقوق زنان را مطالبه کند از جنس طبقه متوسطی است که با عموم طبقه فرودست و اقشار و اصناف دهک های پایین جامعه که مخاطبان ورزشگاه هستند، ارتباط اندکی دارد و صرفا فضای مطالبهگرانه را درون خودشان بازتولید میکنند. این «عموم ها» دچار خطای هالهای هستند. جامعه را با فضای زیسته و اطرافیان خودشان اشتباه می گیرند. چرا که طیف «ورزشگاهبرو» اگر هم از شبکهی اجتماعی استفادهکنند، شبکه اش اینستاگرام است، نه توئیتر.»
او در توضیح نظر خود میافزاید: «ورزشگاه برای ایرانیان در دهه های اخیر، کارکرد فضای ارتباطی مردانه دارد. تجربه ایرانی از ورزشگاه فوتبال، فضایی است توام با هیاهو و کلکل و هیجانهای پرسروصدا و دشنام دادن های جمعی لذت بخش. فضایی از جنس رها شدن و تعلیق مناسبات اجتماعی که البته این امکان را فقط برای نیمی از افراد جامعه فراهم میکند و اگر بنا بر این باشد که زنان به ورزشگاه وارد شوند، طبعا مناسبات فضا تغییر میکند و به طور کلی کارکرد ارتباطی اش، تغییر ماهیت میدهد. اگر این به رسمیت شناسی حق زنان محقق شود، این موضوعات هم به فضایی جایگزین برای این سطح از تعلیق مناسبات فرهنگی کوچ خواهد کرد. مانند سینما که در روزهای نخست پیدایشاش برای طبقه فرودست با مناسبات مختص آنان بود و پس از ورود طبقه متوسط به سالنهای سینما کارکرد، جو و مناسبات سینماها تغییر کرد.»
این استاد دانشگاه تاکید میکند «استادیوم رفتن حق همه است» اما معتقد است «باید بپذیریم که حق زنان برای حضور در ورزشگاهها، دغدغه عموم جامعه نیست و بیشتر مطالبه گروههایی از طبقه متوسط است»
یکی از دلایلی که مخالفان حضور بانوان در ورزشگاهها به آن استناد میکنند، نامناسب بودن جو ورزشگاهها و رواج خشونت کلامی و فیزیکی در این مکانهاست. دکتر یحیایی این پدیده را در چهارچوب کلی «رو به زوال بودن سرمایه اجتماعی در ایران» و فرسایش این سرمایه به دلیل کمرنگ شدن اعتماد گروههای اجتماعی به یکدیگر تحلیل میکند.
او میگوید: «خشونت های کلامی ورزشگاهها هم از همین جنس است. چون آداب گفتوگو در جامعه کمرنگ شدهاست گروهها به توافق نمیرسند. پرخاشگریها، نکوهش ها و غیریت سازیها، باعث فاصلهگذاری بین خودشان و دیگران میشود که درنهایت موجب میشود نتوانند به شیوهای نظاممند در کنار هم یک مطالبه اجتماعی را دنبال کنند.»
اما باز شدن در ورزشگاهها نمیتواند - چنانکه فعالان حوزه زنان میگویند- به تلطیف و دگرگونی این فضا بیانجامد؟ یحیایی ضمن اینکه این موضوع را به طور کلی رد نمیکند معتقد است : «فضای ورزشگاه برای طبقه متوسط، صرفا فضایی بازنمایی شده است، این فضا برای آنان ادراک شده و واقعی نیست. آنها شب را در انتظار بازی در حاشیه ورزشگاه نمی خوابند. ساندویچ ورزشگاه را گاز نمی زنند. و خیلی اوقات تنها از کارناوال بوق موتورسواران قرمز و آبی است که می فهمند اساسا بازی در کار بوده است. اگر این گروه به استادیوم بروند، فضایی دیگر خواهد بود، با مناسبات دیگری.»
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟